به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ گراردو نیولی، استاد برجسته تاریخ، دین و زبانهای باستانی ایران و از حامیان بزرگ ایرانشناسی در سطح جهانی بود که در سال ۲۰۱۲ درگذشت. او طی سالها پژوهش و آموزش، بستر رشد مطالعات ایرانی و همچنین لغتشناسی ایرانی را در ایتالیا فراهم کرد. عرصه پژوهشهای نیولی دین زرتشتی، مانویت، مفهوم ایران و رابطه دین و دولت در ایران باستان بود. نیولی دانشمندی ژرفنگر و نکتهبین بود. از او تا پایان سال ۲۰۰۱، هشت کتاب و بیش از دویست مقاله به زبانهای ایتالیایی، انگلیسی، آلمانی و فرانسوی در مجلات و مجموعههای خارجی منتشر شده است.
نشست هفتگی شهر کتاب، سهشنبه ۲۹ تیر به بزرگداشت پروفسور گراردو نیولی و بررسی آثار او اختصاص یافت. در این نشست کارلو چرتی، محمود جعفری دهقی و عسگر بهرامی حضور داشتند.
زرتشت سیستانی
کارلو چرتی دلایل اهمیت گراردو نیولی در میان ایرانشناسان و شرقشناسان ایتالیایی را تشریح کرد؛ وی گفت: گراردو نیولی در دورهای رییس دانشگاه شرقشناسی ناپل بوده است. در آن سالها انیستیتو اورینتال ناپل به دانشگاه تبدیل شد. این اتفاق را نیولی صورت داد. این دانشگاه اولین و تنها دانشگاه ایتالیایی است که موضوع شرقشناسی را دنبال میکند. بسیاری از اساتید شرقشناسی ایتالیا و اروپا در این دانشگاه درس خواندهاند. در گذشته دانشگاههای ایتالیا دوره دکتری نداشتند. در سال ۱۹۸۳ اولین دورههای دکتری (در مدل انگلوساکسون) در ایتالیا افتتاح شدند. در میان این دورههای یکی را نیولی افتتاح و مدیریت کرد که به ایرانشناسی و آسیای میانه اختصاص داشت. همه اساتیدی که امروز در ایتالیا فارسی یا ایرانشناسی تدریس میکنند، در این دانشگاه تحصیل کردهاند.
وی افزود: وقتی نیولی رییس آن دانشگاه بود تعدادی از اساتید ایرانشناسی را در آنجا گرد آورد؛ این جمع فعالیتهای پژوهشی بسیاری را در حوزه زبان فارسی و ایرانشناسی صورت داد. نیولی جز فعالیت در دانشگاه در موسسه ایزمئو نیز تلاشهای بسیاری کرد. این موسسه که در تاریخ اندیشهی ایتالیا بسیار پراهمیت است، در دوران موسولینی به منظور تحقیق و پژوهش درباره شرق به کوشش جنتیله تاسیس شد. در آن سالها نیولی در حوزه زبانهای سامی فعالیت میکرد و رییس دانشگاه شرقشناسی بود؛ از آن پس به ریاست ایزمئو نیز برگزیده شد؛ او در آن زمان تنها ۳۵سال داشت.
کارلو چرتی در انتها رویکردهای نیولی در حوزه ایرانشناسی را تشریح کرد و اظهار داشت: نیولی پس از زبانهای سامی به تاریخ ایران گرایش یافت و اولین پژوهشهای خود را درباره سیستان صورت داد و اولین کتاب خود را با در نظرداشتن نقش سیستان در اوستا نگاشت. نیولی سیستان را زادگاه احتمالی زرتشت میدانست یا جایی بسیار مهم برای دین زرتشتی. البته او در مقاطع مختلف در اینباره پژوهش کرده و مطالب تازهای را به دست داده است. در چرایی بروز تغییر در اندیشه او باید دو نظرگاه و مکتب عمده درباره اوستا و شاهنامه را در نظر آورد؛ مکتب آمریکایی بر این عقیده است که این هردو متون شفاهی بودهاند؛ به زعم ایشان زرتشت واقعیت تاریخی ندارد و اوستا چون وداها سرودهای جمعی است. در آن سو عقیدهای جز آنچه گفته شد مطرح است؛ قائلان به این نظریه زرتشت را شخصیتی تاریخی میدانند؛ به اعتقاد آنها گاتاها را زرتشت خود نگاشته است؛ نیولی در این دسته قرار دارد.
هخامنشیان و آشتی میان خدایان
جعفری تربیت شاگردانی ارزنده را یکی از مهمترین ویژگیهای کار نیولی دانست و تصریح کرد: او به واسطهی خصوصیات اخلاقی و دانش گسترهاش دانشجویان زیادی را اطراف خود گرد آورده بود. من خود به یاد دارم که او و شاگردانش هر سال در منزل بیلی در لندن (که بعدها به تمامی وقف فعالیتهای ایرانپژوهشی شد) جمع میشدند و فعالیتهای پژوهشی خود را صورت میدادند. نیولی در آثار خود چندین مساله را همواره در نظر داشته است. بخشی از پژوهشهای وی دربارهی نام ایران بوده است؛ زمان و زادگاه زرتشت و خاستگاه دین او و نیز هخامنشیها موضوعات دیگری هستند که نیولی همواره به آنها پرداخته است.
وی تاکید کرد: نیولی دربارهی نام ایران اعتقاد دارد تا زمان ساسانیها (اردشیر) ایران یک مفهوم دینی و قومی بوده است، نه یک مفهوم سیاسی. به باور وی مفهوم سیاسی ایران را ساسانیها درانداختهاند؛ نیولی شواهد و مستنداتی را هم در تایید این مدعا طرح کرده است. مباحث مطرح دربارهی زمان و زادگاه زرتشت از دیرباز محل اختلاف و بحث بوده است؛ چراکه شواهد کافی برای دریافت دقیق آن وجود ندارد. از دیگر سو اوستا نیز خود کمک صریحی نمیکند و باید از متن آن چیزهایی را استنباط کرد. کتیبههای آن دوره نیز اشارات دقیقی به خاستگاه زرتشت ندارند؛ چراکه در تدوین آنها بیشتر اهداف سیاسی لحاظ شده است. در این باره زاویهای مطرح است؛ در یک سوی آن خوارزم، در سوی دیگرش بلخ و در سوی دیگرش سیستان قرار دارد. بسیاری خاستگاه زرتشت و دین او را خوارزم میدانند؛ اما نیولی بر سیستان متمرکز شده است. به اعتقاد او محل سکونت ایرانیان نیز سیستان است.
جعفری این نظرگاه را در قیاس با نظریات دیگر تازه دانست و برخی مختصات آن را شرح داد؛ وی اظهار داشت: به اعتقاد نیولی، بر اساس اشارات گاهان اوستا بر تمدن شرقی، سرآغاز دین زرتشتی در دورانی کهنتر از هخامنشیها است؛ از اینروی او خاستگاه تاریخی زرتشت را هزارهی اول پیش از میلاد میداند. در واقع او معتقد است دین زرتشت که در بلخ و سیستان ظهور یافت به مرور به سمت غرب (ماد و پارس) گسترده شد و از اینروی در معرض تحولاتی نیز قرار گرفت. از جملهی آن تحولات میتوان به ظهور خدایان دیگر جز اهورا مزدا در این دین اشاره کرد. به اعتقاد نیولی توجه به فرضیات مولف کتاب بومشناسی ادیان برای شناخت جایگاه دین زرتشت ضروری است؛ به زعم او دین زرتشت در پی زوال تمدن شهرنشینی و نبود واحدهای بزرگ سیاسی در بخشهایی از شرق بروز یافته است.
وی در ادامه به شرح مولفههای جامعهی زرتشتی از نظرگاه نیولی پرداخت و از آن پس تصریح کرد: نیولی در باب دین هخامنشیها بر این عقیده است که آنچه از دین زرتشت به غرب رسید متفاوت از ماهیت آن در آغاز کار بود. یکی از دلایل مترتب بر این امر تفاوت میان زبان گاهان و زبان کتیبههای هخامنشی است. به اعتقاد او دوران آغازین دین زرتشت که ویژگی آن توحید و نوعی ثنویت اخلاقی بود دوران سازش و تلفیق با دیگر ادیان بود؛ یعنی یکی از رموز موفقیت هخامنشیها تلفیق بین ادیان و ایجاد آشتی میان خدایان بوده است. این تحول در پی تاسیس امپراتوری هخامنشیها و طرز تفکر التقاطی آنها بوده است. بنا بر عقیده او در سیر تحول دین ایرانی اول چندخدایی (از نوع ودایی) مطرح است، از آن پس ظهور زرتشت و یکتاپرستی دیده میشود و در نهایت پس از عزیمت به غرب بخشی از چندخدایی در آن احیا میشود.
جعفری دیگر مولفههای نظرگاه نیولی در اینباره را شرح داد و تاکید کرد: نیولی بر این عقیده است که نبود نام زرتشت در کتیبههای هخامنشی دلیل بر باور نداشتن ایشان به این دین نیست؛ چراکه ساسانیها نیز در کتیبههای خود نامی از زرتشت نبردهاند؛ حال آنکه زرتشتی بودنشان قطعی است. از دیگر مباحث مطرح از سوی نیولی تبیین نقش مانویت در تحول فرهنگی و سیاسی ایران است. به اعتقاد وی آیین مانوی صورت گنوسی سنت زرتشتی است. او حمایت بیدریغ روحانیت زرتشتی از اشراف و زمینداران را دلیل شکست مانی میداند.
تقابل شهرنشینی و تمدن روستایی
بهرامی به کم و کیف آثار مکتوب نیولی اشاره کرد و اظهار داشت: بخش قابل توجهی از آثار نیولی دربارهی دین زرتشت است. دین زرتشت به واسطهی طرح مسائل بنیادین یکی از تاثیرگذارترین ادیان شناخته شده است. یکی از مهمترین مولفههای این دین وجود ابهام در برخی مبانی آن است که هیچگاه اتفاق نظر دربارهی آنها وجود نداشته است. یکی از ابهامات یادشده زمان زرتشت است. طرح این بحث در زمان باستان ریشه دارد؛ نویسندگان یونانی و رومی اغلب زمان زرتشت را شش یا هفتهزار سال پیش از میلاد دانستهاند. در ادوار بعد نویسندگان دیگر از جمله ایرانیها تاریخ ۲۵۸ پیش از اسکندر را طرح کردهاند؛ یعنی بازهای ششهزارساله مطرح شده است. نظرات متعددی در بین است؛ نیولی و برخی دیگر با استناد به گاهان، اوایل هزارهی اول پیش از میلاد را معتبر میدانند.
وی ضمن اشاره به آرای دیگر در این حوزه افزود: مکان و زادگاه زرتشت معضل دیگری در مطالعات باستانی است. اکثر منابع باستانی زادگاه زرتشت را ماد آتروپاتن میدانستند؛ این نظریه به منابع عربی و فارسی هم راه یافت. البته استثنایی هم در اینباره وجود دارد؛ مولف تاریخ طبری زرتشت را از اهالی فلسطین میداند. تا اوایل سدهی بیستم، ماد و بلخ زادگاه زرتشت و خاستگاه اولیه دین او تلقی میشد. از آنجا که زبانشناسان زبان اوستا را جزو زبانهای اولیه شرقی میدانستند، این نظریه محبوبیت بیشتری یافت و طرفداران زیادی نیز دارد. در کنار نظریات متفاوت از آن، نیولی سیستان را بهعنوان خاستگاه زرتشت معرفی کرد. البته باید به این نکته نیز اشاره کرد که از اواخر سدهی بیستم نقاط دیگری هم طرح شد. از میان نظریات مختلف نظرگاه نیولی جایگاهی ویژه دارد؛ تسلط او به زبانهای مختلف و از آنجمله زبانهای باستان موجب شده است همواره نکات مهمی را طرح کند؛ هرچند ممکن است بر سر نتیجهی نهایی بحثها و نظریات وی توافق نشود، اما نمیتوان اهمیت آنها را نادیده انگاشت.
بهرامی در ادامه کتاب «زرتشت در تاریخ» را بهعنوان یکی از مهمترین آثار نیولی معرفی کرد و در شرح مولفههای آن اظهار داشت: این کتاب آخرین اثر نیولی است؛ بنابراین آخرین نظرگاههای او را در بر دارد. کتاب یادشده از مجموعهی چهار سخنرانی وی در دانشگاه کلمبیا فراهم آمده است. نیولی در اولین آنها به دلایلی اشاره میکند که مبنای تغییر نظر او دربارهی خاستگاه تاریخی زرتشت هستند. نیولی در سخنرانی دوم به متونی کلاسیک در اینباره میپردازد. موضوع سخنرانی بعدی او متون کلاسیکی است که خاستگاه زرتشت را در پنج یا ششهزارسال پیش از میلاد میدانند؛ او موجبات بروز چنین تلقیای را تشریح میکند. نیولی در آخرین سخنرانی نتیجهگیری خود از بررسی متون یادشده را تبیین میکند؛ به اعتقاد او ۲۵۸ قبل از اسکندر تاریخی است که باید پذیرفته شود؛ بنابراین تاریخ تولد زرتشت ۶۱۸ تا ۵۳۰ پیش از میلاد است.
وی کتاب «از زرتشت تا مانی» را نیز به اختصار معرفی کرد و دربارهی آن گفت: این کتاب شامل چهار درسگفتار است. البته باید اشاره کرد که تاریخ نگارش این اثر پیش از آن دیگری است؛ بنابراین آرای نیولی دربارهی تاریخ زرتشت متفاوت از نظریات پیشین او است. دو درسگفتار اول به خاستگاه دین زرتشت میپردازند؛ درسگفتار سوم دربارهی دین هخامنشیان و چهارمین درسگفتار دربارهی ادیان مطرح در دورهی ساسانیان طرح شده است. در گفتار واپسین علل شکست مانی نیز بررسی شده است. نیولی در این اثر نظریات دیگران مبنی بر ظهور زرتشت در شرق ایران را رد نمیکند؛ اما خوارزم را بنا بر دلایلی کنار میگذارد. در جمعبندی نیولی جغرافیای اوستا بخش بزرگی از مشرق فلات ایران، بهویژه بخش مرکزی و جنوب آن و نیز مناطقی از شرق تا هند را در بر میگیرد. البته نیولی خود در درسگفتار بعدی ایرادی بر این نظریه وارد میکند مبنی بر اینکه این محدوده بسیار پهناور است و مرزهای مشخصی ندارد.
بهرامی به دیگر نکات مهم مطرح در این اثر اشاره کرد و اظهار داشت: به زعم نیولی از جمله دلایل شکست مانویت، جز آن چه گفته شد، تقابل دو سنت اجتماعی بوده است. مانویها کشاورزی و دامپروری را نهی میکردند و گسترش آیینهای آنها در مسیرهای تجارت با غرب صورت میگرفت. این یکی از مهمترین و بارزترین تضادهای میان مانویها و زرتشتیها بود؛ بنابراین نیولی تقابل دو نوع تمدن شهری و روستایی را عاملی موثر در شکست مانویت میداند. البته اینقبیل استدلالهای وی بهرغم جذابیتشان چندان کمکی به تشریح این مساله نمیکنند.
نظر شما